درباره باغچهبانی که سکوت گلهای ناشنوا را شکست
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۱۱۰۵۹
خبرگزاری فارس مازندران ـ کوثر قیصری| صبح یک روز پاییزی به دانشآموزان مدرسه با نیازهای ویژه «زندهیاد طبری» سری میزنم، مدرسهای در که انتهای یکی از کوچههای خیابان ولیعصر بابلسر واقع شده است.
از حیاط مدرسه، صدای همخوانی بچهها با ترانه (زیبایی ای ایران ) به گوش میرسد، انگار که هر کدام شان بر سر بلندتر فریاد زدن نام ایران رقابت دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وارد سالن مدرسه که میشویم، ناخواسته انرژیهای شان به من هم سرایت میکند، برای دقایقی بیحرکت شدم و محو تماشای دنیای شاد کوچکشان میشوم. دنیایی که پاکتر از آن را سراغ ندارم.
این درست همان لحظهای است که آدم از اعماق وجودش آرزو میکند، کودک باشد، همین قدر شاد، بیریا، بدون حتی یک لکه سیاه در قلبش.
*ادای دین میکنم
خانم بخشنده، معاون مدرسه است، یکی از کلاسهای درس را نشان میدهد، اتاقی در انتهای راهرو که بالای درب ورودی آن نوشته شده، کلاس آسیب شنوایی و آمادگی.
با معلمی آشنا میشویم که خودش هم از ناشنوا است، معلمی که در کنار ادای نه چندان واضح کلمات با زبان اشاره میگوید که خودم هم کودکیام را در همین مدرسه سپری کردم و حالا معلم شدهام.
او خودش را مدیون مردی میداند که مانند یک فرشته بزرگ، زیر بال و پر فرشتههای کوچولوی ناشنوا را گرفت، او حالا دینش را به دلارام و امیرعلی، دو دانش آموز کمشنوا و ناشنوای این مدرسه ادا میکند.
دلارام کوچولو دانشآموز کلاس دوم است، او جسته و گریخته حرف میزند اما صدای ما را به کمک سمعک خوب میشنود.
با وجود قطعه قطعه حرف زدن، بیانش آنقدر شیرین زبان است که آدم دوست دارد یک نیمه از روزش را از دغدغههای روزانه خود پاک کند و پای صحبتهای او بشیند.
دلارام با اشتیاق خودش را معرفی میکند و سلامی میدهد و میگوید:
●من دلارام هستم، ناشنوا، من سمعک دارم و خیلی خوشحالم که در مدرسه درس میخوانم.
با شنیدن صدایش ناخواسته دچار حس پرتکرار زندگی میشویم و اشک در چشمانم حلقه میزند، اما این اشک نه از سر ترحم است و نه ناراحتی، بیتردید اشک شوق است؛ شوقی از سر آنکه چه میشود که خدا به بندهاش آنقدر بزرگی میبخشد تا مانند باغچهبانی دلسوز، باغچه زندگی این کودکان را از این رو به آن رو کند.
مردی که شاید اگر با وجود مخالفتهای آن روزها، اولین مدرسه ناشنوایان را در ایران دایر نمیکرد، حالا دلارام و امیرعلی نمیتوانستند در کنار بچههای دیگر مدرسه، بخندند و برقصند.
* زبانی که صدای بیصداها شد
مربی گفتار درمانی مدرسه برایمان از وضعیت دلارام و امیرعلی بیشتر توضیح میدهد، اینکه دلارام از کمشنوایی رنج میبرد اما امیرعلی حتی حلزون گوشش در هنگام تولد تشکیل نشده بود و بههمین خاطر دستگاه کاشت حلزون یا سمعک هم به کارش نمیآید.
اینکه در حقیقت کودکانی مانند امیرعلی ناشنوای مطلق هستند و نمیتوان از هیچ ابراز توانبخشی برای رشدشان استفاده کرد اما زبان اشاره و لبخوانی صدای این کودکان بیصداست و به کمک آن در کلاس درس پیشرفت میکنند.
*باغچهبانی که گلهای باغش در خاک ایران تکثیر شدند
همزمان جشنی که مدرسه برای بزرگداشت جبار باغچهبان برگزار شده، حالا وقتش رسیده تا خانم بخشنده برای بچهها بگوید باغچهبان که بوده و چه کرده؟!
میان دانشآموزان مدرسه البته بهغیر از ناشنوا، کودکان مبتلا به اوتیسم، معلولان جسمی حرکتی و نابینا هم دیده میشوند، هر چند که همه آنها امروز به یک اندازه کنار هم خوش و خرم و پر انرژی هستند.
بخشنده در ابتدای صحبتهایش آنها را به پرسش و پاسخ دعوت میکند تا حواس بچههای بازیگوش روی حرفهایش متمرکز کند، بچههایی که پا به پای او، به سوالهایش با صدای بلند، پاسخ میدهند.
● اسم کشورمان چیست؟ ایران
● اسم استان سر سبزمان چیست؟ مازندران
●اسم شهر ساحلی و قشنگمان چیست؟ بابلسر
اعلام میشود که جبار باغچهبان فرشته بزرگی بود که چندین سال قبل، زمانی که هیچکس روشی برای آموزش بچههای ناشنوا نداشت، زبان اشاره و لبخوانی را ابداع کرد تا بتواند به کودکانی که از این نعمت بزرگ بیبهره هستند هم درس بدهد.
اسم این مرد بزرگ در حقیقت جبار عسگرزاده بود اما از آنجایی که در شهر تبریز کودکستانی به نام باغچه اطفال دایر کرده بود، بعدها نام خانوادگیاش را به باغچهبان تغییر داد.
باغچهبان اولین مدرسه ناشنوایان را هم درست در کنار باغچه اطفال دایر کرد، او در آن روزها باغچهبان با سه دانش آموز ناشنوا کارش را آغاز کرد و متوجه شد که حس بینایی و لمس اشیاء، نقش بسیار مهمی را در آموزش به ناشنوایان ایفا میکند.
او دستگاهی به نام "تلفن گنگ با گوشی استخوانی" هم اختراع کرد، دستگاهی که روش کار کردن آن به این صورت است که فرد ناشنوا با گرفتن میلۀ آن به دندان میتواند از طریق استخوان فک صورت، ارتعاشات صوتی را دریافت کرده و بشنود.
گفتنی است که گلهای باغچه او حالا دینشان را نسل به نسل ادا میکنند، از دل باغچه او که در در سراسر خاک ایران تکثیر شد، یکی معلم شد، یکی پزشک و دیگری هم مهندس.
پایان پیام/م
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۱۱۰۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان درباره مواضع تند مهدی نصیری
عباس عبدی در واکنش به اظهارات جنجال برانگیز مهدی نصیری گفت: مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.
به گزارش خبرآنلاین، ادعاهای اخیر مهدی نصیری در گفتوگو با بیبیسی که خواستار آن شده بود اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کنند، با واکنشهایی همراه شده است. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند.
عباس عبدی، تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاح طلب، ضمن آنکه تاکید دارد «براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست»، میگوید؛ «مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.»
عبدی به سکوت اصولگرایان نیز کنایه میزند و میگوید؛ «واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند اما…»
مشروح گفتگوی عباس عبدی را بخوانید؛
آقای عبدی! پس از گفتگوی آقای نصیری با بیبیسی انتقادهای زیادی بویژه از سوی اصلاحطلبان داخلی مطرح شد، تحلیل شما چیست؟
واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کردهاند. ولی چون نمیخواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان میکنند موضعگیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاحطلبان انداختهاند.
عبور نصیری از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون به سرعت رخ نداده استفکر میکنید که چرا آقای نصیری فرایند عبور از منتهیالیه حکومت را تا منتهیالیه اپوزیسیون طی کرده است؟ و چرا با ایشان برخورد نشد و به راحتی اجازه خروج هم داشتند.
واقعیت این است که گرچه عبور این فاصله از سوی آقای نصیری موجب تعجب است ولی خیلی هم فوری رخ نداده است و چند سال طول کشیده است. این پدیده در میان جناح اصولگرایان حاکم مسبوق به سابقه است و تا کنون افراد زیادی این مسیر را رفتهاند.
علت هم این است که آنان از نزدیک شاهد موارد بیصداقتی یا توطئهچینی و دودوزهبازی و در نهایت عمق اندک افکار در آن سو هستند. ابتدا خود را توجیه میکنند و میگویند انشاالله گربه است ولی وقتی زیاد شد از درون خالی میشوند و کافی است یک تجربه منفی شخصی هم پیدا شود و به یکباره از آنها عبور نمایند.
دربارهعدم برخورد و آزادی خروج هم بیش از آن که نکتهای متوجه آقای نصیری باشد مربوط به تبعیضها و بیعدالتیهای رفتاری جاری است که موجب میشود کسانی را برای زدن کوچکترین حرفی احضار کنند و برای انتقاد از حجاب اجباری چنین تحت فشار قرار گیرند، دیگران با بیان تندترین مواضع آزاد باشند. در واقع باید با همه همینگونه با سعه صدر مواجه شوند. امیدواریم که چنین شود. مبنای رفتار نباید سیاسی باشد باید قضایی محض باشد.
فارغ از اینها به نظر شما ایشان چرا رفت؟
ما وظیفه داریم همان را که گفته باور کنیم مگر این که شواهد دیگری در نقض آن بیان شود. ولی مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.
به نظرتان آن طرف از او استقبال خواهند کرد؟
پاسخ به این پرسش سخت است. آن طرف نیروهای پراکنده و با وابستگیها و کارفرمایان سیاسی و فکری و حتی مادی گوناگونی هستند. بعلاوه در سطح اظهار نظر که افراد حرفهای خودشان را میزنند ولی در سطح همکاری بعید میدانم که با وجود چنین وضعی اعتماد کسی برای اقدام عملی جلب شود.
براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیستبه عنوان آخرین سوال فکر میکنید ایده او برای کسانی جذاب است؟
دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایدهها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرفها را دیگرانی هم در خارج زدهاند ولی بسرعت به حاشیه رفتهاند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف میزد، قدری از این فضا بهرهمند میشوند.
به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی ارادههای افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست.
فارغ از این که با کدامیک موافق باشیم یا خوب بدانیم راه میانبری هم وجود ندارد. برخی خواستهاند تحت عنوان تحولخواهی راه میانه نشان دهند در حالی که تحولخواهی بر مضمون و محتوا تاکید دارد که هم میتواند شامل اصلاحطلب شود و هم برانداز. در حالی که این دو شیوه فعالیت سیاسی هستند. مثل زمان انقلاب که همه برانداز شدند با محتواهای کاملا متفاوت و حتی متضاد از یکدیگر. شیوه و راهبرد سیاسی قابل میانبر زدن نیست.